بوسه
جای کن از مهر در آغوش من
تا شوم آشفتهی گیسوی تو
بوسه زنم بر سر و بر موی تو
دخترکا دلنگران از چهای
شاد و سبک باش گران از چهای
دل چو کبوتر تپد اندر برت
مضطرب از چیست چنین خاطرت
جام نگاه تو دهد مستیم
بسته به موی تو بود هستیم
طرهی پرچین و شکن باز کن
بوسه چو خواهم ز لبت ناز کن
سایهی مژگان تو بر روی تو
فتنه کند در خم گیسوی تو
چشم تو از لب شرر انگیزتر
مژگان از طره دلاویزتر
زمزمهیی میشنوی چیست این
بانگ هوس شورش مستیست این
خیز و مرا دست در آغوش کن
رفته و آینده فراموش کن
دیده فروپوش زمانی ز من
تا نشوم بیخبر از خویشتن
باز کنم گوی گریبان تو
بوسه نهم بر سر پستان تو
دست تو را نرم و سبک با زبان
بوسم و لیسم چو سگی مهربان
گاه بخایم لب و گه گردنت
گربهصفت پنجه کشم بر تنت
وه که مرا تاب نگاه تو نیست
چیست نگاه تو نگاه تو چیست
بوسه به مژگان درازت دهم
تا دمی از شورش نازت رهم
از بیلیتیس
.
.
( خاشاک-288 )