آخرین شیر بختیاری
بیشهیی بود و آبشاری
آنطرفتر به زیر زانوی کوه
بود غاری و ژرفغاری بود
* * *
وندر آن غار ژرف،سالی چند
جایگه داشت پیلتن شیری
شد تهیگاه او به دست قضا
ناگه آماج سهمگین تیری
* * *
او به سرپنجگی در آن بیشه
والی کوه و شاه وادی بود
دست آهن فشار او همه عمر
فارغ از ضعف و نامرادی بود
* * *
جفت او پیش ازو به تیر اجل
شد ز دنیا و او به دنیا ماند
تا به تنهایی از جهان برود
در جهان بزرگ تنها ماند
* * *
چشم آتشفشان او آن شب
گوش میکرد بر ترانهی مرگ
روزگار گذشته در نظرش
بود رقصان در آستانهی مرگ
* * *
با زمانهای ناپدید شده
قصه میگفت،بیزبانی او
در غبار گذشته میلغزید
نقش کمرنگ زندگانی او
* * *
نالهی شوم باد بهمنماه
لرزه بر پیکر شب افکندی
بر تن زخمناک شیر از خشم
شعلهها آتش تب افکندی
* * *
ساعتی روی دست خسته نهاد
سر سنگین پر غرورش را
لحظهیی با زبان بوسید
زخم سوزان و خون شورش را
* * *
گفت برخیز و ایستاده بمیر
که جز این درخور دلیران نیست
مرگ در بستر ار سزا باشد
روبهان راست،بهر شیران نیست
* * *
جنبشی کرد و با تلاش غرور
تکیه بر دست و پای لرزان داد
مرگ را آستین گرفت و کشید
جان بدو داد و سخت ارزان داد
* * *
ماند گردنفراز و دندان را
روی دندان خونگرفته فشرد
غرشی کرد و در سیاهی شب
آخرین شیر بختیاری مرد
* * *
ای گرفتار زندگانی و مرگ
پند از آن شیر تیرخورده بگیر
گر میسر شود چون شیر بزی
ور میسر نشد چو شیر بمیر2
1-فرودست: پایین، زردکوه سرحد بختیاری از چهارمحال است
2-حیرتآور است که بارها قطعهی «مرگ گرگ» اثر آلفرد دووینیی شاعر نامدار فرانسوی را خوانده و مسحور شده بودم ولی آن را در موقع ساختن این قطعه مطلقا به یاد نداشتم.
.
.
( دیوان-408/09 )