وای از تملق
مام طبیعت که تو را زاده است
طبع تملقطلبی داده است
شرم و حیا چون شودت پردهدار
گوید ناموس بقا سر برآر
فطرت زن از غنی و مستمند
هست ثنا جوی و تملقپسند
چون که تو خودبین شدی و سرگران
زی تو گرایند تملقگران
وصف جمالت به صد آیین کنند
بر تو و اخلاق تو تحسین کنند
چون سرت آکنده شد از عجب و ناز
بس درِ ناخوش که شود بر تو باز
تیره شود روح فرحناک تو
تیرهتر از روح تو،ادراک تو
.
.
( دیوان-237/38 )
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت 23:44 توسط r.pejman
|